مثنوي مولوي، همانند بيشتر مثنويهاي صوفيانه، به صورت عمده از «داستان» به عنوان ابزاري براي بيان تعليمات تصوف استفاده ميكند. ترتيب قرار گرفتن داستانهاي گوناگون در اين كتاب ظاهراً نظم مشخصي ندارد. شخصيتهاي اصلي داستانها ميتواند از پيامبران و پادشاهان تا چوپانان و بردگان باشد. حيوانات نيز نقش پررنگي در اين داستانها بازي ميكنند.[۴]
حكايات موجود در مثنوي از منابع مختلف قديميتر آمدهاند. برخي عيناً در مثنويهاي عطار نيشابوري همچون منطق الطير موجودند. برخي همچون داستان خليفه و ليلي، پادشاه و خانه كمپير، استر و استر، محمود و اياز، گنج نامه، حلوا ساختن جهود و عيسوي و مسلمان از مقالات شمس استخراج شدهاند.[۶]
آخرين داستان مثنوي (شاهزادگان و دژ هوش ربا)، با وفات مولوي ناتمام ماند. دفتر ششم مثنوي از همين روي دفتري ناتمام است. فرزند او مثنوي زيبايي دارد كه در آن از مرگ پدر و ناتمام ماندن مثنوي گله كردهاست. اصل داستان را البته جويندگان ميتوانند در مقالات شمس تبريزي بيابند و از بخش پاياني قصه مطلع شوند
جمعه ۲۰ بهمن ۹۶ ۱۱:۰۳ ۱۰۴ بازديد
تاكنون نظري ثبت نشده است