برخي از اديبان، مثنوي را تالي كتب آسماني خواندهاند و برخي پا را از اين هم فراتر نهاده و بر خلاف نص صريح قرآن، آنرا مصحف ثاني نام نهادهاند. عبدالرحمن جامي، مثنوي معنوي را «قرآن در زبان فارسي» ناميدهاست. بنابر نظر جلالالدين همايي، مثنوي اگر از سرودههاي گاتا، اوستاي زرتشت، وداهاي هندوان و عهد جديد مسيحيان (قرآن و عهد عتيق مستثني شدهاند) كه در دسترسند، عميقتر و پرمايه تر نباشد، قدر مسلم كمتر هم نيست.[۶] دليل اين اعتقاد به دو نكته بازميگردد. نكته اول آنكه سرچشمه فيض و سرمايهاي كه سبب تأليف مثنوي گشته همانا وحي الهي است و اين در جاي جاي مثنوي مشهود است. بنابر اعتقاد مسلمانان، وحي به پيامبران مختص نيست و چه بسا به تعبير قرآن بر زنبور عسل نيز نازل گردد؛ بنابراين اعتقاد است كه در مثنوي آمدهاست.[۶]
گيرم اين وحي نبي گنجور نيست هم كم از وحي دل زنبور نيست
چونكه اوحي الرب الي النحل آمده است خانهٔ وحيش پر از حلوا شده است
دليل دوم آنكه مولانا روحي وحيگير و وحيشناس داشته و اين روح اثر خود را به شكل چشمگيري در مثنوي به جاي گذاشتهاست.
گر نبودي روحهاي غيبگير وحي نآوردي ز گردون يك بشير
جمعه ۲۰ بهمن ۹۶ ۱۱:۰۳ ۹۸ بازديد
تاكنون نظري ثبت نشده است