سه شنبه ۱۸ شهریور ۰۴

مثنوي معنوي

داستان ناتمام پايان دفتر ششم مثنوي

۲۷۱ بازديد

سلطان ولد فرزند مولانا گويد: وقتي دفتر ششم مثنوي به پايان رسيد ديگر پدر، دم نزد. از او سؤال كردم كه داستان شاهزاده سوم دژ هش ربا ناتمام ماند.
اي حيات دل حسام الدين بسي         ميل مي‌جوشد به قسم سادسي
پيشكش بهر رضايت مي‌كشم         درتمام مثنوي قسم ششم
پيشكش مي آرمت اي معنوي         قسم سادس در تمام مثنوي
بو كه فيمابعد دستوري بود         رازهاي گفتني گفته شود
با بياني كان بود نزديك تر         زين كنايات دقيق مستتر
***        ***
مدتي زين مثنوي چون والدم        شد خمش گفتم ورا كاي زنده دم
از چه رو ديگر نمي‌گويي سخن        از چه بر بستي در علم لدن
قصهٔ شهزادگان نامد بسر         ماند ناسفته در سوم پسر
گفت نطقم چون شتر زين پس بخفت         نيستش با هيچ‌كس تا حشر گفت
هست باقي شرح اين ليكن درون         بسته شد ديگر نمي‌آيد برون
همچو اشتر ناطقه اينجا بخفت         او بگويد من دهان بستم ز گفت
وقت رحلت آمد و جستن ز جو         كل شي هالك الا وجهه
باقي اين گفته آيد بي زبان         در دل آنكس كه دارد نور جان

پدر گفت: ديگر اشتر نطقم بخفت و پس از من كسي ديگر خواهد آمد و ناگفته‌ها را خواهد گفت. در قرن يازدهم شيخ نجيب الدين رضا تبريزي، داستان شاهزاده سوم را با عنوان شهروان معتبر در مدت زمان چهل روز با تفصيل انشاد نمود و همچنان كه مولوي مي‌سرود و حسام الدين چلبي مي‌نوشت، دراين جا نيز شيخ علينقي اصطهباناتي جانشين و تربيت شدهٔ او كاتب مثنوي سبع المثاني وي بود

تأخير دفتر دوم

۱۱۹ بازديد

مورخان و محققان تأخير دو ساله در سرودن دفتر دوم مثنوي را غيبت و گوشه نشيني حسام‌الدين چلبي بعلت فوت همسرش يا فوت صلاح الدين زركوب قونوي ذكر كرده‌اند.
مدتي اين مثنوي تأخير شد        مهلتي بايست تا خون شير شد

در اين مدت مولانا موافقي نيافت تا حرف دل خود گويد و دامن صحبت غير فرو نهاد؛ و مردان حق چون جوياي حقيقت نبينند، خاموشي گزينند.[۹]
خواب بيداري است چون با دانش است        واي بيداري كه با نادان نشست
چونكه زاغان خيمه بر بهمن زدند        بلبلان پنهان شدند و تن زدند
زآنكه بي گلزار بلبل خامش است        غيبت خورشيد بيداري كش است

مثنوي هفتاد من

۹۴ بازديد

مثنوي در ميان قالب‌هاي شعر فارسي، جزء قالب‌هاي سهل و آسان شعري شمرده مي‌شود. به همين لحاظ نيز شعرايي چون نورالدين عبدالرحمن جامي، عطار نيشابوري، و ده‌ها شاعر ديگر، طبع خود را درقالب مثنوي آزموده‌اند و غالباً در انشاء شعر موفق بوده‌اند؛ لذا، حجم بالاي مثنوي معنوي ظاهراً نبايد موجب تعجب و تحت تأثير قراردادن خواننده باشد. ليكن آنچه مثنوي معنوي را از ساير مثنوي‌ها جدا مي‌كند رواني آن در عين خلاقيت و نوآوري ادبي و معني دقيق الفاظ و تعبيرات جديد آن است. انتقال معني از مطلبي به مطلبي و از حكايتي به مضموني ديگر و در عين حال پيوستگي و ناگسسته بودن مطالب در آن از بديعيات است.
گر شود بيشه قلم دريا مديد        مثنوي را نيست پاياني پديد

مثنوي و حسام الدين حسن چلبي

۱۰۵ بازديد

مصاحبت مولانا و حسام الدين حسن چلبي مدت ۱۰ سال به طول كشيد و با وفات مولوي در سال ۶۷۲ پايان يافت. اين سالها سالهاي تأليف مثنوي معنوي است و مثنوي در حقيقت به خواست و اصرار حسام الدين از همان سال اول آشنايي سروده شد

مثنوي و شمس تبريزي

۱۱۶ بازديد

مولوي در حدود سن ۴۰ سالگي با شمس‌الدين محمد بن علي بن ملك داد تبريزي معروف به شمس تبريزي به مدت چهار سال (با يك دوره فترت) محشور شد و اين ملاقات چنان اثري عميق در وي گذاشت كه هرجا در مثنوي كلمات آفتاب، خورشيد يا شمس آمده‌است، روي سخن بلافاصله به شمس تبريزي بازگشته‌است.[۶]
واجب آمد چونكه آمد نام او        شرح رمزي كردن از انعام او

اين موضوع محدود به اين كلمات نيز نمي‌شود. هرجا در مثنوي داستاني از عشقي سوزان يا حكايت از محبتي جوشان مي‌رود، سخن به شمس بازمي‌گردد. حكايت عشق سلطان محمود و اياز و حكايت عشق پادشاه و كنيز (اولين حكايت دفتر اول) از اين جمله‌اند.
بشنويد اي دوستان اين داستان        خود حقيقت نقد حال ماست آن

طبقه‌بندي سبك گفتار

۱۳۹ بازديد

مطالب مثنوي را از جهت فهم خواننده به سه بخش عام، خاص و اخص تقسيم مي‌كنند. بخش عام يا محكمات بخشي از مثنوي است كه در آن روي سخن با عامه‌است و هركس نيز به قدر فهم خود از آن استفاده مي‌كند. اكثر حكايات و نصايح و پندهاي مثنوي در اين بخش قرار دارند.[۶]
چونكه بد كردي بترس ايمن نباش        زانكه تخم است و بروياند خداش

بخش دوم مطالب مثنوي بخش خاص يا بخش حدفاصل ناميده مي‌شود. مطالب اين بخش گويي چنان است كه مولوي با ياران دمساز خود در خلوت بيان نموده‌است و خوانندگان از روزني جسته و گريخته از آن مي‌شنوند.
با لب دمساز خود گر جفتمي        همچو ني من گفتني‌ها گفتمي

بخش سوم از مطالب مثنوي بخش اخص يا متشابهات است كه آن دسته از سخنان بسيار مشكل و مبهم مثنوي است كه متشابهات قرآني را به ياد مي‌آورد. برخي از سخنان اين بخش از مثنوي قابل تاويلند مانند
حيرت اندر حيرت آمد اين قصص        بيهشي خاصگان اندر اخص

كه اشاره‌است به داستان بيهوش شدن پيامبر اسلام از هيبت ديدن جبرئيل. ليكن بخشي از اشعار اين بخش يا تاويلات گوناگون دارند يا تاكنون تفسير نشده‌اند. چرا كه با سكوت مولوي نيمه كاره رها شده‌اند.
گفتگو بسيار شد خامش شدم        مسئله تسليم كردم تن زدم

عرفان مثنوي

۱۱۹ بازديد

اگر خواسته شود كه در باب تفكرات عرفاني مولوي تحقيق شود، شايد بهترين راه تحليل كليات شمس باشد؛ ولي اگر هدف شناخت برداشتهاي او از زندگي و دين باشد، بررسي غزلهايش نتيجه‌اي در برنخواهد داشت. به اين منظور مثنوي انتخاب بهتري است. مولوي در تدوين اين اثر قصد تعليم و اندرز گويي داشته و راه‌هاي وصول به خدا و معرفت نفس را مي‌آموزد.[۷]

بعضي را نظر بر اين است كه مولوي اساساً در قالب‌هاي صوفي‌گري امام محمد غزالي نمي‌گنجد.[۸] و مي‌گويند: مثنوي او گاهي حتي با اصول صوفي‌گري مانند «نفرت از دنيا و عشق به خدا»، «فناي در خود و بقاي در خدا» و تخلص به اخلاق الله» نيز در تعارض است. بر عكس مثنوي بيشتر با مسائلي از قبيل «حيات ديني روح» و «اشتياق روح به اتحاد با حق» درگير است.[۷] اما با دقت در مفاهيم مثنوي معلوم مي‌شود كه مولوي انديشه‌اي فراتر از همه چيز داشته و به عبارت ديگر صلح كل بوده است و اگر تفاوت‌هايي ميان سلوك وي با انديشه‌هاي امثال امام محمد غزالي وجود دارد اما با آن در تعارض نيست.

مثنوي، منتخب بدون نظم و ترتيبي از تمامي انديشه‌هاي فلسفي و كلامي جهان اسلامي از آغاز تا قرن هفتم هجري است. مولوي هرچه در هر دستگاه فكري درست يافته است، انتخاب كرده‌است. رشته‌اي كه اين نكات نامرتبط را به يكديگر پيوند داده‌است، داستانهاي مثنوي است

مثنوي و كتب آسماني

۹۷ بازديد

برخي از اديبان، مثنوي را تالي كتب آسماني خوانده‌اند و برخي پا را از اين هم فراتر نهاده و بر خلاف نص صريح قرآن، آنرا مصحف ثاني نام نهاده‌اند. عبدالرحمن جامي، مثنوي معنوي را «قرآن در زبان فارسي» ناميده‌است. بنابر نظر جلال‌الدين همايي، مثنوي اگر از سروده‌هاي گاتا، اوستاي زرتشت، وداهاي هندوان و عهد جديد مسيحيان (قرآن و عهد عتيق مستثني شده‌اند) كه در دسترسند، عميق‌تر و پرمايه تر نباشد، قدر مسلم كمتر هم نيست.[۶] دليل اين اعتقاد به دو نكته بازمي‌گردد. نكته اول آنكه سرچشمه فيض و سرمايه‌اي كه سبب تأليف مثنوي گشته همانا وحي الهي است و اين در جاي جاي مثنوي مشهود است. بنابر اعتقاد مسلمانان، وحي به پيامبران مختص نيست و چه بسا به تعبير قرآن بر زنبور عسل نيز نازل گردد؛ بنابراين اعتقاد است كه در مثنوي آمده‌است.[۶]
گيرم اين وحي نبي گنجور نيست        هم كم از وحي دل زنبور نيست
چونكه اوحي الرب الي النحل آمده است        خانهٔ وحيش پر از حلوا شده است

دليل دوم آنكه مولانا روحي وحي‌گير و وحي‌شناس داشته و اين روح اثر خود را به شكل چشمگيري در مثنوي به جاي گذاشته‌است.
گر نبودي روحهاي غيب‌گير        وحي نآوردي ز گردون يك بشير

حكايات مثنوي و ساختار ادبي

۱۰۳ بازديد

مثنوي مولوي، همانند بيشتر مثنوي‌هاي صوفيانه، به صورت عمده از «داستان» به عنوان ابزاري براي بيان تعليمات تصوف استفاده مي‌كند. ترتيب قرار گرفتن داستان‌هاي گوناگون در اين كتاب ظاهراً نظم مشخصي ندارد. شخصيت‌هاي اصلي داستان‌ها مي‌تواند از پيامبران و پادشاهان تا چوپانان و بردگان باشد. حيوانات نيز نقش پررنگي در اين داستان‌ها بازي مي‌كنند.[۴]

حكايات موجود در مثنوي از منابع مختلف قديمي‌تر آمده‌اند. برخي عيناً در مثنوي‌هاي عطار نيشابوري همچون منطق الطير موجودند. برخي همچون داستان خليفه و ليلي، پادشاه و خانه كمپير، استر و استر، محمود و اياز، گنج نامه، حلوا ساختن جهود و عيسوي و مسلمان از مقالات شمس استخراج شده‌اند.[۶]

آخرين داستان مثنوي (شاهزادگان و دژ هوش ربا)، با وفات مولوي ناتمام ماند. دفتر ششم مثنوي از همين روي دفتري ناتمام است. فرزند او مثنوي زيبايي دارد كه در آن از مرگ پدر و ناتمام ماندن مثنوي گله كرده‌است. اصل داستان را البته جويندگان مي‌توانند در مقالات شمس تبريزي بيابند و از بخش پاياني قصه مطلع شوند

مثنوي معنوي

۱۱۷ بازديد

مثنوي، مشهور به مثنوي معنوي (يا مثنوي مولوي)، نام كتاب شعري از مولانا جلال‌الدين محمد بلخي شاعر و صوفي ايراني است.[۱]

اين كتاب از ۲۶٬۰۰۰ بيت و ۶ دفتر تشكيل شده و يكي از برترين كتاب‌هاي ادبيات عرفاني كهن فارسي و حكمت پارسي پس از اسلام است. اين كتاب در قالب شعري مثنوي سروده شده‌است؛ كه در واقع عنوان كتاب نيز مي‌باشد. اگر چه قبل از مولوي، شاعران ديگري مانند سنائي و عطار هم از قالب شعري مثنوي استفاده كرده بودند ولي مثنوي مولوي از سطح ادبي بالاتر برخوردار است.[۲] در اين كتاب ۴۲۴ داستان پي‌درپي به شيوهٔ تمثيل داستان سختي‌هاي انسان در راه رسيدن به خدا را بيان مي‌كند. هجده بيت نخست دفتر اول مثنوي معنوي به ني‌نامه شهرت دارد و چكيده‌اي از مفهوم ۶ دفتر است.[۳][۴] اين كتاب به درخواست شاگرد مولوي، حسام‌الدين حسن چلبي، در سالهاي ۶۶۲ تا ۶۷۲ هجري/۱۲۶۰ ميلادي تأليف شد. عنوان كتاب، مثنوي، در واقع نوعي از ساختار شعري است كه در اين كتاب استفاده مي‌شود